در اعتراض به اعدامها و رژیم صد هزار اعدام
على جوادى٬ آذر ماجدى٬ سياوش دانشور

یک دنیای بهتر: رژیم اسلامی صبح یکشنبه ۲۰ اردیبهشت فرزاد کمانگر٬ شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان را در اوج وحشیگیری اسلامی به دار آویخت. چه ارزیابی و تحلیلی از این اقدام جنایتکارانه رژیم اسلامی دارید؟ چرا اعدام؟ چرا این پنج فعال سیاسی؟ چرا الان؟

علی جوادی: یک اقدام جنایتکارانه و نفرت انگیز دیگر٬ گوشه ای از تاریخ تاکنونی رژیم اسلامی٬ تلاشی مذبوحانه برای مرعوب کردن مردم. رژیم اسلامی همین است. اعدام و جنایت و سنگسار اجزاء تشکیل دهنده٬ معنا و فلسفه وجودیش است. آدمکشی و ترور بخشی از استراتژی عمومی کسب و حفظ قدرت سیاسی رژیم اسلامی است. این رژیمی است که بدون کشتن و خونریزی قادر به دوام نیست. یک ماشین آدمکشی است. آدمکشی اقتضاء طبیعتش است .

هیچ چیز دردناک تر و کشنده تر از غم از دست دادن فرزندان نیست. هیچ مرهمی این زخم را درمان نخواهد کرد. حتی تصورش هم دردناک است. پیچ رادیو و تلویزیون را باز میکنید٬ بخش اخبار اسم فرزند دلبند شما را در زمره اعدام شدگان اعلام میکند! تمام وجود و قلب و احساس ما با مادران و پدران و خانواده این عزیزان است. دوست دارم همین جا از فرصت استفاده کنم و از جانب کمیته مرکزی حزب اتحاد کمونیسم کارگری به خانواده این عزیزان عمیقا تسلیت بگویم .

رژیم اسلامی زیر ضرب اعتراضات توده های مردم است. با مردمی مواجه است که از هر فرصتی برای تعرض به آن بهره میجویند٬ بر روی کوهی از نفرت و انزجار قرار دارد. این رژیم در دوران اخیر ضربات سهمگینی از مردم آزادیخواه و برابری طلب خورده است. سمبلها و مقدساتش به آتش کشیده شده اند. تلاش جنبش ارتجاعی سبز هم همانند جنبش ارتجاعی دوم خرداد نتوانست رادیکالیسم و سرنگونی طلبی مردم را مهار و کنترل کند. اعدام این عزیزان و همچنین اعدامهایی که چند ماه پیش صورت گرفت تلاشی برای جبران شکستها و ضرباتی است که خورده اند. واقعیت این است که در دوره اخیر توازن قوای سیاسی در جامعه به نفع مردم و آزادیخواهی به شدت تغییر کرده است. هر روز با اعتراضی روبرو است. در مقابل قلب ماشین جنایتش یعنی اوین مردم فریاد مرگ بر این حکومت و سرانش را سر میدهند. رژیم زخم خورده و زخمی است. به هر خس و خاشاک و جنایتی برای تغییر توازن قوای جدید در جامعه و بازگرداندن آن به دوران پیشا تحولات حاضر متوسل میشود. اعدام گوشه ای از تلاش این اوباش جنایتکار برای تغییر توازن قوای سیاسی در جامعه است. تلاشی از سر استیصال و زبونی. و این بخشی از استراتژی عمومی جناح راست جمهوری اسلامی است. سکون و رضایت دادن به توازن قوا برای این جریان به معنای مرگ است. میدانند که هر درجه عقب نشینی یا رضایت دادن به نقطه توازن قوایی بدتر تنها سکویی برای تعرض بیشتر مردم و آزادیخواهی و برابری طلبی و اجبار به عقب نشینی های بیشتر در سراشیبی سقوط است. از این رو مخفیانه اعدام میکند. چرا که میدانند امکان دارد مردم بساط اعدامشان را در هم بکوبند. این منطق عمومی سیاست اعدام های رژیم اسلامی در شرایط کنونی است. میکوشند توازن قوای موجود در جامعه را بر هم زنند. میکوشند مردم را مرعوب کنند. اما میدانند که رفتنی اند. میدانند که نمیتوانند فاجعه خرداد ۶۰ و شهریور ۶۷ را تکرار کنند. جامعه بهشان اجازه نخواهد داد. توان و نیرویش را ندارند. از انسجام لازم برخوردار نیستند. با جامعه ای آگاهتر و مبتکرتر و خلاق تر و هوشیارتر مواجهند. با جنبش قدرتمند کمونیسم کارگری مواجهند.

چرا اعدام؟ چرا این پنج فعال سیاسی؟ چرا الان؟ مساله اینجاست که ابزار سرکوب رژیم مانند تهدید و زندان و ارعاب کارآیی همیشگی خودش را از دست داده است. در شرایطی که جوانان معترض زندان را به سخره میگیرند٬ علیرغم توحش رژیم اسلامی٬ قهرمانانه و سربلند از اوین بیرون می آیند٬ رژیم به آخرین ابزارهای توحش اش متوسل میشود. این بیان بن بست و لاعلاجی رژیم اسلامی و در سراشیبی سقوط است. رژیم اسلامی تصور میکرد با تکرار اتهام "محاربه با خدا" میتواند از میزان واکنش و اعتراض بکاهد. اعتراضات همین چند روزه نشان داد که اشتباه محاسبه مهلکی کرده اند. مردمی که در روزهای تاسوعا و عاشورا قرآن آتش میزنند٬ عکسهای خمینی را زیر پا لگدمال میکنند٬ تره برای این اتهامات خرد نمیکنند. برعکس اتهام محاربه با خدا را با طیب خاطر می پذیرند. از طرف دیگر رژیم به سراغ یکی از شاخص ترین چهره های زندانی یعنی فرزاد کمانگر رفت. بر این تصور بودند که با اعدام فرزاد میتوانند ضربه سهمگین تری بر مردم بپاخواسته بزنند و اگر بتوانند اعدام این عزیز را از سر بگذرانند٬ در این صورت مسافت زیادی را پیموده اند. اعتراضات اخیر٬ تعرض به سفارتخانه های رژیم٬ اعتراضات سراسری و اعتراض در کردستان و تهران و سایر شهرها و خارج کشور به این اوباش نشان داد که اشتباه کرده اند.
 
این اوباش اسلامی باید بدانند که روز محاکمه شان دور نیست. روزی که مادر کمانگرها٬ و خانواده تمامی جانباختگان ادعا نامه و شهادت خود را به جهانیان علیه رژیم اسلامی ارائه دهند٬ دور نیست. همگان باید بدانند که ما یاد و خاطره فرزاد و تمامی جانباختگان دوره اخیر و تمامی دوران سیاه رژیم اسلامی را در خاطره ها زنده نگاه خواهیم داشت. این عزیزان "سربازان گمنام" نیستند٬ چهره های شاخص برای خلاصی از رژیم اسلامی اند. ما متعهد میشویم که بنای یادبودی با شعله های آتش جاویدان در هر شهری به یاد این عزیزان برپا خواهیم کرد.  

یک دنیای بهتر: در اعتراض به این اقدام نفرت انگیز رژیم اسلامی موجی از اعتراضات شکل گرفته است. چه باید کرد؟ چگونه باید بساط این آدمکشان اسلامی را در هم شکست؟ ابعاد متفاوت یک سیاست کمونیستی و رادیکال چه باید باشد؟

آذر ماجدی: بلافاصله پس از انتشار خبر اعدام این 5 جوان زندانی سیاسی، موجی از اعتراض در خارج کشور برانگیخته شد. در عرض دو سه ساعت در بسیاری از شهرها تجمعات اعتراضی شکل گرفت. و این اعتراضات بطور روزمره ادامه داشته و در حال گسترش است. در چند پایتخت سفارت های جمهوری اسلامی مورد حمله معترضین قرار گرفته است .

در ایران، گزارشات از جنبش و جوش های اعتراضی بلافاصله در شهر سنندج و تهران خبر میدهند. خانواده های داغدار این جوانان، که خبر اعدام جگرگوشه شان از رادیو شنیدند، اعلام کردند که روز بعد، یعنی دوشنبه 20 اردیبهشت در مقابل دانشگاه تهران تجمع خواهند کرد. خبر سریعا و وسیعا پخش شد. نمایندگانی از هر خانواده در همان روز اعدام رهسپار تهران شدند. دوشنبه صبح رژیم مقابل دانشگاه تهران را به یک پادگان نظامی بدل کرد. مردمی که برای پیوستن به اعتراض به دانشگاه تهران میرفتند با فوجی از نیروهای سرکوب روبرو میشدند. همانجا خبر پخش شد که خانواده ها به زندان اوین برای دریافت اجساد رفته اند. و از آن روز در مقابل زندان اوین تجمع اعتراضی برپا است. مزدوران کثیف اسلامی خانواده ها را تهدید کرده اند. از آنها تعهد به آرامش میخواهند. آنها را مورد اذیت و آزار جسمی و روحی قرار داده اند. برخی را دستگیر کرده اند. اجساد را نیز تحویل نداده اند .

این اعدام های وحشیانه قلب های همه را بدرد آورده است. احساس همدردی با خانواده های اعدام شدگان و خشم از رژیم جنایتکار اسلامی بسیار بالا است. این یک فضای بسیار مناسب برای اعتراض گسترده و همگانی بوجود میاورد. خانواده های داغدیده نیز، علیرغم تهدیدات وزارت اطلاعات و دستگیری تعدادی از آنها، از جمله مادر بیمار و خواهر شیرین علم هولی، خاموش نشده اند. معترض اند. خود این روحیه بیانگر فضای حاکم بر جامعه است. رژیم تصور میکرد بی خبر و کاملا غیر منتظره این 5 جوان را اعدام میکند، حداکثر با یک اعتراض مواجه میشود و سپس جامعه را عقب می نشاند. اما کور خوانده است. مردم و جامعه را دست کم گرفته است. ارزیابی اش از فضا و روحیه جامعه اشتباه است. مساله اینجاست که این رژیم بدون سرکوب و کشتار یک روز نمیتواند پابرجا بماند. اما روزهای سرکوب و قتل و جنایت نیز دارد به آخر میرسد .

جامعه منتظر یک جرقه است. اعدام 5 جوان میتواند این جرقه باشد. باید کوشید آنرا به جرقه آتش قدرتمند بدل کرد. خشم و نفرت و همدردی بسیار وسیع وجود دارد. مردم منتظر اند. باید توجه داشت که معضل اصلی نه سرکوب خشن رژیم، بلکه سازماندهی و رهبری جنبش اعتراضی است. این مشکل اساسی است. وگرنه در مقابل مردم متحد و سازمانیافته و یک رهبری رادیکال و انقلابی رژیم چند روز بیشتر نمیتواند دوام آورد. تلاش برای به تعطیل کشاندن جامعه و پیوستن به اعتراضات جمعی در مقابل زندان ها و بیدادگاه رژیم باید یک رکن اصلی اعتراضات این دوره باشد. طرد گرایشات اصلاح طلب حکومتی، سیاست های طرفداری از رژیم تحت پوشش اصلاح رژیم و "اجتناب از خشونت" که توسط این جریانات تبلیغ میشود و همچنین گرایشات ارتجاعی ناسیونالیستی یک رکن دیگر سیاست رادیکال و انقلابی است .

مردم فداکاری های زیادی از خود نشان داده اند و آماده فداکاری بیشتر هستند. شجاعت و قهرمانی های بسیاری را شاهد بوده ایم. باید این از خودگذشتگی و آمادگی برای مبارزه علیه رژیم و برای آزادی و عدالت را به یک مبارزه مستحکم و متحد برای سرنگونی رژیم اسلامی بدل کرد. مساله آزادی زندانیان سیاسی و لغو اعدام اکنون دو خواست مهم مردم است. در ماه های اخیر زندان اوین دائما محل اعتراض و تجمع خانواده های زندانیان سیاسی بوده است. رژیم از پس آنها بر نمیاید. هر از چند گاهی به این تجمعات و به مادران داغدار حمله میکند و چند روزی آنها را به اسارت در میاورد و در مقابل ادامه اعتراضات و فشارهای مردم مجبور به آزادی آنها میشود. کسانی که دهه 60 را بخاطر دارند، میتوانند دریابند که موقعیت رژیم تا چه میزان شکننده است. یک هزارم آن دوره نمیتواند دستگیر کند، شکنجه کند و بکشد و با این چنین اعتراض دائمی و آشکاری روبرو است. یک مقایسه سریع نشان میدهد که چگونه توازن قوا به نفع مردم و جنبش سرنگونی چرخیده است .

اینها فاکتورهایی است که به نفع جنبش سرنگونی، به نفع انقلابیگری کمونیستی، به نفع طبقه کارگر و مردم است. باید با دخالت فعال رادیکال و حساب شده این فاکتورها را به نتیجه منطقی آن رساند. این رژیم رفتنی است. مردم برای به زیر کشیدن آن آماده شده اند. باید از هر جرقه ای بخوبی استفاده کرد. و در دل این اعتراضات کوشید نیروی انقلابی و کمونیست را سازمان داد و در پیشاپیش تحرکات مردمی قرار داد. بسیاری از نیروها و احزاب سیاسی برای فردا اعلام اعتراض کرده اند. فردا جامعه شاهد اعتراض مردم به رژیم خواهد بود. میزان گستردگی این اعتراض و نحوه آن میتواند نقش تعیین کننده ای در روند اوضاع داشته باشد. ما بعنوان یک حزب کمونیستی کارگری در این شرایط باید بسیار هشیار باشیم. باید بتوانیم در دل این مبارزات، گرایشات و جنبش های ارتجاعی را افشاء و طرد کنیم و در رادیکالیزه شدن مبارزات مردم قاطعانه بکوشیم. باید تلاش کنیم که مردم از دل این مبارزه متحد تر و متشکل تر و قاطع تر در مبارزه برای سرنگونی و ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه بیرون آیند .

یک دنیای بهتر: حزب اتحاد کمونیسم کارگری به همراه کومه له روز ۲۳ اردیبهشت را روز اعتراض به اعدامها اعلام کرده است و در عین حال بر ابعاد سراسری اعتراض در این روز تاکید کرده است. اجزاء سیاست حزب در این راستا کدام است؟ تاکیدات عام و خاص حزب چیست؟

سیاوش دانشور : خوشبختانه امروز برخلاف دوره انقلابى سه دهه پيش٬ مخالفت با مجازات اعدام به يکى از اصول بيشتر نيروهاى اپوزيسيون تبديل شده است. کمونيسم کارگرى بعنوان جريانى که پرچمدار سياست لغو مجازات اعدام و قتل عمد دولتى است٬ نميتواند از اعتراض همگانى نسبت به اعدام استقبال نکند. براى ما مخالفت با مجازات اعدام دو وجه فورى و استراتژيک دارد: هدف بلافصل ما متوقف کردن ارابه جنايت اسلامى و نجات جان زندانيان سياسى و مخالفت با نفس گرفتن جان انسانهاست. ما ميخواهيم حق نامشروع قتل قانونى و دولتى را که با نام بى مسماى "اجراى عدالت" طى تشريفاتى برگزار ميشود براى هميشه سلب کنيم. و بالاخره مخالفت ما با اعدام معناى استراتژيک دارد چرا که جامعه بار ديگر وارد دوره اى از تحولات سياسى زير و رو کننده شده است. اگر قرار باشد بار ديگر چرخه آدمکشى و قصاص و انتقام جوئى٬ حال با هر توجيه و هر پرچمى راه بيافتد٬ چهره جنبش آزاديخواهانه و کمونيستى را مخدوش ميکند و از نظر سياسى يک عقبگرد تاريخى محسوب ميشود. لذا ما از اتحاد اعلام نشده برسر لغو مجازات اعدام٬ نابودى ماشين اعدام و جنايت٬ سلب حق نامشروع قتل دولتى٬ و دفاع از حق حيات انسانها نه فقط خوشحاليم بلکه آنرا پيشروى کارگر و کمونيسم ميدانيم و براى تثبيت آن تلاش ميکنيم. کارگران خواهان جامعه اى عارى از اعدام اند.   

همراهى ما با فراخوان کومله مبنى بر اعتراض و اعتصاب عليه اعدام٬ هم از نظر اصولى و هم از نظر درک موقعيت ويژه سياسى که اين اعدامها در متن آن صورت گرفته٬ بسيار طبيعى است. ما همان روز يکشنبه که خبر اعدام ۵ زندانى سياسى منتشر شد٬ در اطلاعيه مان بر اعتراض بلافاصله خانواده هاى زندانيان سياسى و مردم آزاديخواه در مقابل زندانها و بيدادگاههاى جمهورى اسلامى در سراسر کشور و به اعتراض وسيع و توده اى براى برچيدن بساط سفارتخانه هاى جمهورى اسلامى در خارج کشور تاکيد کرديم. قبل از اعدام اين ۵ نفر نيز ما شاهد اجتماعات گسترده در مقابل زندان اوين براى آزادى دستگير شدگان بوديم. احتمالا ارزيابى سياسى کومله اين است که يک فراخوان سراسرى جواب درخور نگيرد اما با توجه به فضاى سياسى و حزبى در کردستان و مخالفت ديرينه مردم با جمهورى اسلامى٬ اين فراخوان در کردستان با استقبال وسيع ترى مواجه ميشود و اين خود منشا گسترش اعتراض سراسرى عليه اعدام و براى آزادى زندانيان سياسى ميشود. به نظر من در اين ارزيابى حقيقتى وجود دارد اما در عين حال مخاطراتى نيز دارد. اولين مسئله بويژه در شرايطى که ناسيوناليستها و قوم پرستان تلاش وافرى براى کوبيدن مهر قومى و ملى بر هر پديده سياسى دارند٬ اينست که فضائى ايجاد ميکند که اعتراض به اعدام را "کردستانى" کند. همين حالا اين کار را شروع کردند و در تبليغات آنها موجى از تحريک ملى وجود دارد که به نفس تلاش متحدانه و سراسرى براى آزادى زندانيان سياسى ضربه ميزند.

سياست حزب ما اينست که اولا سياست جمهورى اسلامى و اهداف ارتجاعى اش از اين اعدامها را درهم بکوبيم و جامعه را به سمت مبارزه اى قاطعانه تر و همه جانبه تر براى لغو مجازات اعدام و آزادى کليه زندانيان سياسى سوق دهيم. اين مرکزى ترين مسئله سياسى امروز در ايران است. ثانيا همزمان با توجه به تاريخ سياسى و شرايط ويژه در کردستان و همينطور سياستهاى مخرب و ارتجاعى جريانات قوم پرست٬ اردوى چپ جامعه را عموما در مقابل اردوى راست تقويت کنيم. اختلاف نظر ما با هر جريان سياسى بجاى خود محفوظ٬ اما اگر فضاى سياسى کردستان حول قوم پرستى و تفرقه ملى قطبى شود٬ اولين ضررش را جنبش کارگرى و کمونيستها و آزاديخواهان آن جامعه خواهند برد و حتى به امر مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى و مقابله با سياست اعدام ضربه سهمگينى خواهد خورد. ما بعنوان يک جريان مسئول سياسى قاطعانه در مقابل چنين وضعيتى مى ايستيم. ما در عين حال که در کردستان کارگران و معلمان و دانشجويان را به اعتصاب و اعتراض دعوت ميکنيم٬ سياستهاى قومى و تحريک ملى ناسيوناليستها را افشا و بر خصلت سراسرى اين اعتراض تاکيد داريم. خانواده هاى زندانيان سياسى و مردم آزاديخواه در سراسر کشور بدنبال اين جنايت جمهورى اسلامى عميقا نگران اند و تحرک دو سه روز اخير در تهران و شهرستانها گواه اين امر است. بايد لحظه و فضا را شناخت و از انزجار و نفرت همگانى در داخل و خارج در خدمت پيشروى جنبش آزاديخواهانه و سازماندهى اعتراضى وسيع و سراسرى سود جست.

ما ميگوئيم جمهورى اسلامى بايد جواب درخور و قاطعى در داخل و خارج کشور بگيرد و در همين چند روز مقدمات اين پاسخ سياسى فراهم شده است. نبايد فراموش کنيم که ما درگير يک جنگ تمام نشده با ارتجاع اسلامى هستيم. در اين مسير هر سياستى که پيشروى کمونيسم و سرنگونى طلبى انقلابى را تضعيف کند٬ به ميداندار شدن نيروهاى دست راستى و متحدين آشکار و پنهان جناح هائى از جمهورى اسلامى منجر ميشود. يک وجه مهم سياست ما جلوگيرى از سو استفاده جريانات قوم پرست از اين واقعه است که با پرچم "عزاى ملى" و " اعتراض به اعدام کردها" و "مبارزه مدنى و خشونت نکنيد" وارد صحنه شدند. در متن يک تقابل استراتژيک تر چپ و راست جامعه٬ سياست حزب ما تقويت صف سرنگونى انقلابى کليت جمهورى اسلامى و تقويت جنبش سوسياليستى طبقه کارگر و راه حل کارگرى آزادى جامعه در تقابل با سياستها و راه حلهاى ارتجاعى است.

در اين مورد مشخص و اعتراض به اعدام٬ چپ جامعه عموما ضرورى و حياتى است که هيچ نوع همراهى ضمنى و رسمى يا حتى عدم حساسيت به تبليغات و سياستهاى ارتجاعى جريانات ناسيوناليست و قوم پرست نداشته باشد. سياست ما مبتنى بر انزواى اين جريانات٬ احساس مسئوليت اجتماعى٬ و ميداندار کردن کمونيسم و کارگر است.     

یک دنیای بهتر: در فراخوان کومه له و برخی دیگر از سازمانهای چپ بر "اعتصاب عمومی" در کردستان تاکید شده است. چرا حزب فراخوان اعتصاب عمومی در کردستان نداده است؟ تفاوتهای سیاست حزب با سایر احزاب چپ در این زمینه چیست؟ سیاست عمومی حزب در پاسخ به این چنین فراخوانهایی چیست؟

علی جوادی: حزب اتحاد کمونیسم کارگری بطور مشروط و با تفاوتهایی از فراخوان کومه له  در ۲۳ اردیبهشت استقبال کرد و در اطلاعیه خود از مردم کردستان و همچنین مردم و جوانان آزادیخواه در سراسر ایران خواست که روز ۲۳ اردیبهشت را به روز اعتراض به اعدامها و رژیم صدهزار اعدام در همه جا تبدیل کنند. مسلما با توجه به توازن قوای متفاوت و موقعیت نیروهای چپ و کمونیست در بخشهای مختلف جامعه ما شاهد واکنشهای متفاوتی خواهیم بود. مساله اصلی اما بر سر سازماندهی و پیشبرد مبارزه ای سراسری و همه جانبه علیه اعدامها و رژیم اسلامی است. اجازه دهید به ابعاد متفاوت این مساله اشاره مختصری بکنم .

همانطور که اشاره کرده اید٬ حزب فراخوان به "اعتصاب عمومی" در کردستان نداده است. اعتصاب عمومی در برگیرنده "بازاریان" و به عبارت دیگر بخشهایی از بوروژازی کرد است. ما در مبارزه علیه اعدام و رژیم اسلامی سرمایه به هیچ بخشی از سرمایه و بورژوازی متوسل نمیشویم. ما بورژوازی "ملی" و "مترقی" و "خودی" و "غیر خودی" نداریم. ما یک نیروی کارگری و کمونیستی هستیم. مخاطبین ما کارگران و مردم زحمتکش اند. نقطه اتکاء و سیاست ما بر مبنای جنبش و طبقه خودمان استوار است. تصور کنید٬ نیرویی چپ از "بازاریان" تهران بخواهد که به مقابله با سیاست اعدام رژیم اسلامی برخیزند. مضحک نیست؟! این البته سیاست بخشهایی از جنبش ملی – اسلامی است. "بازاریان" بخشی از نیروی این جنبش ارتجاعی اند. بازار بخشی از طبقه سرمایه دار حاکم در ایران است که از قبل دستگاه استثمار و چپاولی که رژیم اسلامی برپا کرده است٬ زندگی و ارتزاق میکند. این قشر بخش بزرگی از ثروت و سرمایه اجتماعی را در کنترل دارد. در دوره هایی بخش عمده نقدینگی و سرمایه مالی را در اختیار داشت. تلاش برای قرار دادن توده کارگر و زحمتکش در کنار بخشهایی از بورژوایی یک سیاست راست و ملی – اسلامی است. ایجاد هرگونه توهمی در قبال بخشهایی از بوروژازی راهی برای خارج کردن بورژوازی "خودی" از زیر ضرب اعتراض یک انقلاب کارگری است. از این رو ما در فراخوان خود به طور مشخص از اعتصاب کارگری٬ اعتصاب معلمان٬ پرستاران٬ و به تعطیل کشاندن مراکز کار و تولید و آموزشی صحبت کردیم. شاید به ما گفته شود مگر چه اشکالی دارد که "بازاریان" هم در اعتراض به اعدامها مغازه ها و تجارتخانه های خود را تعطیل کنند؟ در پاسخ باید تاکید کرد٬ مسلما ما از تمامی کارگران میخواهیم که مراکز کار و تولید و توزیع را به تعطیل بکشانند. اهرم و نقطه اتکاء ما برای پیشبرد این سیاست٬ کارگران این بخشها و نه صاحبان سرمایه در این تجارتخانه ها هستند. درک این سیاست کمونیستی نیازی به توضیح چندانی نباید داشته باشد!
 
از طرف دیگر ما کارگران و مردم زحمتکش را به اعتصاب و اعتراض فراخوانده ایم. قرار نیست کارگران و اقشار مختلف جامعه اعتصاب کنند و در خانه بنشینند و یا آنطور که برخی از ناسیونالیستهای کرد میگویند در خانه بنشینند و عزاداری کنند٬ یا اعتصاب کنند و خانه نشین شوند. برعکس یک رکن سیاست ما اعتراض فعال به جنایات رژیم در مقابل زندانهای و دستگاههای سرکوب رژیم اسلامی است. باید سیاست خانواده های زندانیان سیاسی را که در مقابل اوین٬ قلب ماشین آدمکشی رژیم اسلامی٬ تجمع و اعتراض میکنند٬ همگانی و سراسری کرد. ما مردم آزادیخواه را در هر کجا به اعتراض و تجمع در مقابل زندانها و دستگاههای سرکوب رژیم اسلامی٬ فرامیخوانیم. بعلاوه اعتراض به اعدام و رژیم صد هزار اعدام یک آکسیون تک نوبتی نیست. باید ۲۳ اردیبهشت را به سکویی برای تعرض گسترده تر و سازمانیافته تر علیه رژیم اسلامی تبدیل کرد. باید اعتراض در مقابل زندانهای رژیم را سازمان داد. این یک رکن مهم از سیاست ماست.

بعلاوه ما تلاش میکنیم که این اعتراضات سراسری و همگانی شود. این مساله از اهمیت بسیاری چه از نقطه نظر مصلحت عمومی مبارزه کمونیستی علیه رژیم اسلامی و چه از لحاظ مقابله با ناسیونالیسم کرد برخوردار است. روشن است که توازن قوای سیاسی در کردستان و نقش احزاب چپ و کمونیست در این بخشها تفاوتهای روشنی با سایر بخشهای جامعه دارد٬ اما این تفاوتها نباید ما را به محدود کردن این اعتراضات در کردستان و سیاست جریانات ناسیونالیسم کرد٬ نزدیک کند. فراخوان ما تمامی این جوانب مبارزه را مد نظر دارد.

حزب سیاست عمومی مبنی بر عدم حمایت و یا حمایت همیشگی از فراخوانهای این چنینی ندارد. موردی نسبت به هر فراخوان قضاوت میکنیم و سیاست خود را در قبال آن تعیین میکنیم. ما سکتاریست نیستیم. اگر سیاست و تلاشی را در طیف چپ جامعه به نفع امر کمونیسم و آزادی و برابری بدانیم از آن حمایت میکنیم. منفعت مبارزه گسترده و رادیکال علیه اعدام و رژیم اسلامی ایجاب میکرد که بکوشیم مبارزه ای همه جانبه ای را علیه آن به پیش ببریم. این به معنای در دستور قرار گرفتن سیاست "اتحاد عمل" در حزب نیست. خلاصه کنم٬ ما هر موردی را بررسی میکنیم و بر اساس منافع حزب و جنبش کمونیسم کارگری تصمیم میگیریم.

یک دنیای بهتر: جریانات قوم پرست و  ناسیونالیست کرد و همچنین برخی از جریانات ملی – اسلامی از "اعدام فعالین کرد" نام برده شده است. در ادبیات این جریانات مفاهیم "فرزندان غیور کرد"٬ "کرد ستیز" و ... بسیار دیده میشود. با این تلاش ناسیونالیستی و قوم پرستانه چگونه باید برخورد کرد؟

آذر ماجدی: تلاش آگاهانه ای از جانب نه تنها جریانات ناسیونالیست قوم پرست، بلکه همچنین از جانب بخشی از جنبش ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب بمنظور تقویت و تحکیم هویت ملی – قومی و گرایشات ناسیونالیستی در جریان است. تقویت گرایشات و جنبش ناسیونالیستی سد محکمی در برابر رشد جنبش کمونیستی کارگری است. ناسیونالیسم همواره و تاریخا بعنوان یک مانع بزرگ برای ممانعت از خودآگاهی طبقاتی طبقه کارگر عمل کرده است. لذا باید آگاهانه و قاطعانه در جهت افشاء و طرد این گرایشات بکوشیم .

ناسیونالیسم قومی از وجود ستم ملی بهره میجوید و از آن منبع و ممری برای رشد و تحکیم خویش و سوار شدن بر موج نارضایتی مردم و غبارآلود کردن افق آزادیخواهانه و آلوده و آغشته کردن آن به نفرت قومی و گرایشات ارتجاعی میسازد. بویژه در دو دهه اخیر، در فضای تحکیم و تثبیت نظم نوین جهانی توسط هیات حاکمه آمریکا، ناسیونالیسم بعنوان یک سم مهلک به جان مردم جهان افتاده است. پس از سقوط شوروی، دنیا با بهت و هراس باورنکردنی، شاهد رشد عقب مانده ترین گرایشات ناسیونالیستی بود، این جنبش ها به جان مردم افتادند، جنگ های خونین به راه انداختند و در جنگ برای قدرت یابی، مردم و بنیاد های جامعه را از هم دریدند. در چنین فضایی، گرایشات ناسیونالیست قوم پرست در ایران نیز روزنه ای به قدرت و لفت و لیس دیدند. همگی در مقابل درهای وزارت امور خارجه آمریکا صف کشیدند و دست دريوزگی به آستانه "پدر بزرگوارشان" دراز کردند. انواع و اقسام طرح های ارتجاعی علم شد. تاکنون این گرایشات که بعضا همچون جریان مزدور و کثیف کنترا عمل میکنند، رشد و قدرت چندانی نتوانسته اند بدست آورند .

یک علت این مساله وجود یک جنبش وسیع، قدرتمند و آگاه و مجهز به سیاست های روشن کمونیستی کارگری است. کمونیسم کارگری در افشای ناسیونالیسم، چه عظمت طلب و چه قومی یک ادبیات غنی و تحرک و فعالیت گسترده دارد. ما توانستیم، آس برنده آنها، یعنی طرح فدرالیسم را که توانسته بود گرایشات بسیاری را حول خود بسیج کند با استحکام و استدلالات کوبنده نقد کنیم. اما ناسیونالیسم جریان جان سختی است. بخصوص آنکه از حمایت مالی و معنوی بورژوازی بین المللی برخوردار است. هیات حاکمه آمریکا بر روی این جریان سرمایه گذاری کرده است. آنرا در صندوقخانه طرح های امپریالیستی نگهداری میکند و در هر لحظه ای که لازم تشخیص دهد، با پول و امکانات و تبلیغات آنرا از صندوقخانه بیرون میاورد و به جان مردم میاندازد. همانگونه که در بسیاری کشورهای دیگر بلوک سابق شرق انجام داده است .

یک سلاح مهم ناسیونالیسم ایجاد، تحکیم و تثبیت هویت قومی و ملی است. دادن یک هویت کاذب ملی بجای یک هویت جهانشمول انسانی به مردم، کار دائمی این جریانات است. لذا ما شاهدیم که تبلیغات این جریانات قومپرست و اپوزیسیون پرو رژیم، و رسانه های فارسی زبان دولت های اروپایی و آمریکا، مدام بر هویت قومی دادن به این اعدام شدگان و برخی دیگر از زندانیان سیاسی تاکید میکنند. جوانی که اهل شیراز است و دستگیر میشود فقط نامش برده میشود، اما کسی که در کامیاران، سنندج، مریوان یا مهاباد بدنیا آمده است، بعنوان "جوان کرد"، "روزنامه نگار کرد"، "فعال کرد" نامبرده میشود. حتی اگر این فرد در تهران بدنیا آمده باشد، اما خانواده اش اهل کردستان باشد، هنوز او را فعال کرد میخوانند. پشت این "کرد" نامیدن ها یک سیاست ارتجاعی و یک توطئه خوابیده است. ظاهرا اینطور قلمداد میشود که این از دموکراتیسم و ترقیخواهی شان است که این فعالین را کرد مینامند. این را بصورت آوانس به مردم کردستان جلوه میدهند .

این یک ریاکاری محض، یک سیاست ارتجاعی و توطئه آمیز است. این تلاشی برای تفرقه انداختن و تکه تکه کردن مردم جامعه است. این تلاشی براى مسموم کردن فضای رادیکال و آزادیخواهانه جامعه است؛ تلاشی برای کشیدن یک غبار ناسیونالیستی بر اذهان طبقه کارگر، چه آن بخشی که در کردستان کار و زندگی میکند، چه آن بخشی که در تهران و قزوین و اراک. جریانات قوم پرست از این سیاست بهره مادی میبرند. به نان و نوا رسیده اند. بساط لفت و لیس شان براه است. "دوستان حال و آینده شان" را در این فضای مسموم و ارتجاعی پیدا کرده اند. سرمایه گذاری های "حال و آینده شان" را دارند انجام میدهند. و این بعهده ما کمونیست های کارگری است که این سیاست ها را وسیعا و قاطعانه افشاء کنیم. مضرات "حال و آینده اش" را به مردم نشان دهیم .

مردم کارگر و زحمتکش نه تنها نیازی به هویت ملی ندارند، بلکه هویت ملی مانعی بزرگ در مقابل رهایی آنها و دستیابی شان به یک دنیای بهتر و جامعه ای آزاد، برابر و مرفه است. فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان متعلق به همه جامعه اند. قلب های همه برای اعدام آنها بدرد آمده است. همه مردم خشمگین و معترضند. تلاش برای کردستانی کردن اعتراض یک تلاش ارتجاعی است. آنها را "جگرگوشگان" کردستان نامیدن سیاستی بسیار مضر و ناسیونالیستی است. تلاش برای تحریک احساسات ناسیونالیستی مردم سیاستی ارتجاعی است .

برخی جریانات ممکن است در کردستانی کردن این اعتراض، از یک نقطه عزیمت پراگماتیستی حرکت کرده باشند. محاسبه کرده باشند که فرضا کردستان آمادگی بیشتری در شرایط حاضر برای اعتراض به این اعدام ها دارد. لذا دارند به این فضای هویت بخشی کرد به این جوانان باد میزنند. احساسات ناسیونالیستی مردم را تحریک میکنند. میخواهند اعتراض راه بیاندازند و متوجه نیستند که دارند در قوطی کرم را باز میکنند. از قدرت مخرب و مسموم ناسیونالیسم و باندهای "کنترایی" قوم پرست که سرشان در توبره وزارت امور خارجه آمریکا و سازمان سیا است، بی خبرند. مساله اینجاست که تخریب و از هم پاشیدن همیشه کار بسیار ساده تری است. یک کبریت میتواند یک جنگل را به آتش کشد، اما بازسازی جنگل سال ها کار پر مشقت لازم دارد. کار این باندهای سیاه هم خرابکاری و بهم ریختن جامعه است. این ها متعلق به سناریوی سیاه "حال و آینده" جامعه هستند .

ما تمام نیروهای آزادیخواه و چپ و کمونیست را فرا میخوانیم که در مقابل این گرایش ارتجاعی بایستند. نباید بگذاریم که اینها آب را گل آلود کنند. باید کوشید یک مبارزه گسترده و همگانی را علیه رژیم اسلامی، در اعتراض به این اعدام ها و برای آزادی کلیه زندانیان دامن بزنیم. پاسخ، دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی نیست. هویت بخشی ملی – قومی به شهروندان جامعه یک سیاست دموکراتیک و آزادیخواهانه نیست. پاسخ به این شرایط فقر و فلاکت، سرکوب و اختناق، جنایت و کشتار، سازماندهی یک انقلاب کارگری و ایجاد یک جامعه سوسیالیستی است؛ جامعه ای که در آن آزادی بی قید وشرط، برابری واقعی همه انسان ها و رفاه همگانی تامین میشود .

یک دنیای بهتر: اول ماه مه یک نقطه عطف در اعتراضات جامعه بود. کارگران با پرچم مبارزه علیه فقر و فلاکت و استبداد و برای آزادی و برابری و رفاه و یک دنیای بهتر به میدان آمدند. برای پیشروی این اعتراضات و در هم کوبیدن ماشین اعدام و سرکوب رژیم اسلامی بر چه سیاستهایی باید تاکید کرد؟

سیاوش دانشور : يادمان باشد که سال گذشته دقيقا در روز اول ماه مه جمهورى اسلامى دلارا دارابى را اعدام کرد. ارزيابى ما اينست که بويژه بدنبال اجتماعات کارگران در اول مه امسال٬ يک هدف اعدام پنج زندانى سياسى توسط جمهورى اسلامى تقابل با جنبش آزاديخواهى و در مرکز آن اعتراضات کارگرى است. اين اقدامات جمهورى اسلامى حساب شده است و اهداف مشخصى را دنبال ميکند. خوشبختانه اولين صداهائى که در داخل کشور عليه اين اعدامها بلند شد تشکلها و جمعهاى کارگرى بودند که مخالفت صريح خود را با مجازات اعدام اعلام کردند. همينطور واکنش اتحاديه هاى کارگرى در خارج کشور و کمپين هاى اعتراضى شروع شده است.

در جامعه اى که کارگر را بجرم خواستن دستمزدش و يا تلاش براى ايجاد تشکل وحشيانه در خيابان ميگيرند٬ به زندان و زير شکنجه ميبرند و برايش پرونده درست ميکنند٬ در بيرون زندان و داخل زندان علنا با چاقو توسط اوباش مورد حمله قرار ميگيرند٬ نان خوردن و خواست زندگى خطر جانى دارد. اين جامعه سرمايه دارى است که بويژه در کشورهائى مانند ايران مبتنى بر يک اختناق گسترده براى سازماندهى استثمار و کسب سودهاى نجومى است. آزادى بردگان امروز دنياى سرمايه دارى کمابيش مانند آزادى بردگان در دنياى قديم است. اين سيستم نه اصلاح برميدارد٬ نه انسانى ميشود٬ نه دمکراتيک ميشود٬ نه دلش بحال فقرا خواهد سوخت. بردگان مزدى براى آزادى خود و جامعه بايد سيستم بردگى مزدى و نظم سرمايه و جامعه طبقاتى را ملغى کنند. هيچ راه محيرالعقول ديگرى وجود ندارد. راه آزادى امروز بيش از هر زمان ديگر از مسير يک انقلاب کارگرى و کمونيستى عليه نظام موجود ميگذرد. اگر کشورهائى مانند يونان و پرتقال و ايرلند و مهد دمکراسى وضع شان اينست و کارگران و مردم در تقابل با سرمايه داران و دولتهايشان ناچارند عليرغم ناآمادگيها بشورند٬ آنوقت تکليف ايران و ترکيه و مصر روشن است.

بايد ملزومات پيروزى را فراهم کرد. بايد قدرت کارگرى را از پائين شکل داد. بايد جنبش عمل مستقيم را در جامعيت آن تقويت و سازمان داد. بايد شوراها را در مراکز کار و محيط زيست برپا کرد. بايد متحزب شد. بايد جنبش عليه فقر توده عظيم کارگران و مردم زحمتکش را بحرکت درآورد. بايد کارگر و اعتراض کارگرى به اميد جامعه براى آزادى تبديل شود. بايد رهبران کارگرى خود را دراين مقياس ببينند و در اين مقياس ظاهر شوند. بايد قدرت سياسى را از دست بورژواها دربياوريم و حکومت انقلابى کارگرى مان را براى اجراى برنامه طبقه کارگر برپا کنيم. ما مانند بسيارى از جريانات و جنبشهاى سياسى طبقه حاکم راههاى زيادى برويمان باز نيست. پايان دادن به فقر و فلاکت و بردگى ما و اختناقى که آن را حراست ميکند٬ در گرو پيروزى تمام عيار سوسياليستى طبقه کارگر است. تنها کارگران ميتوانند روز اول پيروزى با سربلند و با اعتماد بنفس مجازات اعدام را ملغى اعلام کنند٬ چوبه هاى دار را بعنوان سمبلهاى دوران بربريت سرمايه دارى بسوزانند٬ ماشين حافظ نظم سرمايه را درهم بکوبند٬ آزادى را وسيعا مستقر کنند٬ نان را تقسيم کنند٬ و دست بکار ساختن جامعه اى آزاد و برابر و مرفه براى همگان شوند. مسئله برسر قدرت و حاکميت بورژوازى يا پرولتاريا است. راه سومى وجود ندارد. *